دردم از یار است و درمان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یاد باد آن کو به قصد خون ما
دوستان در پرده میگویم سخن
چون سر آمد دولت شبهای وصل
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
اعتمادی نیست بر کار جهان
عاشق از قاضی نترسد می بیار
محتسب داند که حافظ عاشق است
|
| دل فدای او شد و جان نیز هم
یار ما این دارد و آن نیز هم
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
بگذرد ایام هجران نیز هم
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
بلکه بر گردون گردان نیز هم
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
و آصف ملک سلیمان نیز هم
|
سلام، خوبی؟
انشاالله خیره...