باید...

روزهای غریبی است نازنین....!

دلم گرفته اما باید قوی باشم...

باید سرپا باشم تا بشه بهم تکیه کرد...

باید شاد باشم...

باید ....



پ.ن: مامانم خوب نیست٬ دعا کن زودتر خوب بشه :(

نظرات 3 + ارسال نظر
سیامک سالکی جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام، خوبی؟
حتما میتونی.
برای مادر بزرگوارت دعا میکنم، انشاالله حالشون زوده زود خوب میشه.
فعلا.

مهدی جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 14:14 http://armageddon.blogsky.com

وقتی که بن بست غربت سایه سار قفسم بود
زیر رگ بار مصیبت بی کسی تنها کسم بود
وقتی از ازار پاییز برگ و باد هم گریه میکرد
قاصد چشم تو امد مژده شکفتن اورد

shiva چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 20:00

این پستت انگار واگیر دار شده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد