کتاب را میخونم و با شخصیتهاش زندگی میکنم
با اینکه میدونم همیشه کتابا چطوری تموم میشن!
پ.ن: انگار زیادی دختر شدم!
اگر می توانستم مجازاتت کنم از تو می خواستم به اندازه ای که تو را دوست دارم مرا دوست داشته باشی
بدبختی این نیست که سر ۲ راهی گیر کنی.
بدبختی این نیست که با ۹.۹۹ بیفتی
بدبختی این نیست که تنها بمونی
بدبختی این نیست که
...
بدبختی اینه که ترم آخر٬ برای یه ۳ واحدی که میخوای تا فارغالتحصیل بشی و از این دانشگاه راحت بشی٬ گیر نقش بیفتی
الان یه هفته است مکه منو مچل خودش کرده. خسته شدم بس که هر روز صبح رفتم گروه و هیچی به هیچی برگشتم!